خسته ام...

خســــتـــه امـــ از تــظـــاهـــر بـــه ایــســــتادگـــیــــ ...

از پنــــهــانــ کـــردنـــ زخــــمـــ هـــایـــمــ ...

زور کــــه نیـــســــتــــ ....

دیـــگــر نــمیـتــوانــمـــ بــی دلــیـــل بــخنــــدمــ و....

بــا لبـــخنــدی مســخــره ...

وانـــمـــود کنـــمــ هــمـــه چــــیــز رو بـــه راه اســـتــــ ....!!!!

اصـــلأ دیـــگــر نــمیـــخــواهــم کــه بــخــنــدمــ ...

میـــخــواهــم لــج کنـــمــ ...

بـــاخــودمـــ ...

بـــا هــمــه ی دنــیــا...!

چــقــدر بــگــویــمــ فـــردا روز دیــگــریــســتـــ ...

و امـــروز بیــایــد و مــثـــل هـــر روز باشــی....؟!؟!

خــســتــه امــ .... از خـــودمـــ ....از همـــه ی زنــدگــی ....


http://avazak.ir/gallery/albums/userpics/10001/Photo-skin_ir-Light60.jpg

آنتی پسر

من موندم چرا همه ی این پسرا اگه بهت پی ام میدن اولش میگن ما دوست دختر نداریم بعدش اگه دیدن طرف پا نمیده میرن تو فاز مظلوم بازی میگن دوست دختر قبلیمون بهمون خیانت کرد اگه بازم دیدن طرف پانمیده میگن به درک فک میکنی کی هستی دوست دخترای خودم خیلی بهترن|:


یه پسر همسایه داریم خوشگل، فشن، ابرو شمشیری، خوش ارایش، خوش ادا و شیطون، کافیه از سوسکم بترسه تا واسش یه شوهر خوب پیدا کنیم!!!!


امروز یه دختره تو دانشگا پارک دوبل قشنگى کرد, بعد با خودم گفتم دمش گرم دختراهم بلدن
ولى وقتى امروز اون دختره رو تو سلف پسران دیدم, فهمیدم که اشتباه فکر میکردم.....!!!!!!


کار از ابرو و شلوار قرمز و گوشواره گذشت...
امروز یه پسره رو دیدم وسط دعوا داشت جیغ میزد |:



شما یادتون نمیاد، یه زمانی از رو ابرو میشد زن و دختر رو از هم تشخیص داد الان از رو ابرو دختر و پسر رو هم نمیشه تشخیص داد


آقا این ی مورد ب چشم دیدم تجربیات خودمه :جونم براتون بگه ما کلاس زبانمون کلیک کرده ترمای مربوط ب مارو همش میندازه هشت شب  ما هم  سرویس میگیریم ما تا سه ترم پیش ی هم سرویسی پسر داشتیمپیش دانشگاهی بود اسمش پوریا بود این ی چند ترمی هم سرویسی ما بود آقا جاتون خالی این با چ ژستی سوار میشد چ قیافه هایی میگرفت بماند البته ازش متشکریم ک بساط خنده مارو جور میکرد حالا اینا بماند ی بار یکی از دوستامون برا اوسکل کردنش ب این شماره داد آقا جلسه بعد با مامانش اومد پیش راننده سرویسمون!!!!!!

قیافه ما|:



اضطراری...

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوبید؟

بچه ها شما با انتقال پایتخت موافقید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا میدانید...

آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،

شیطان دچار درد شدید در سر میشود

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود..

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود؟؟؟؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

فریب شیطان را نخور!!!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

و توی وبهاتون بذارید


بخونید

دختری زیبا بود اسیر پدری عیاش که در امدش فروش شبانه ی دخترش بود.

 دخترک روزی گریزان از منزل پدری نزد حاکم شهر پناه گرفت و قصه ی خود باز گو کرد.

 حاکم دختر را نزد زاهد شهر امانت سپرد که درامان باشد اما جناب زاهد هم همان

 شب اول دختر را.......

 نیمه شب دختر نیمه برهنه به جنگل گریخت و چهار پسر سرمست او را اطراف کلبه

 ی خود یافتندو از او پرسیدندبا این وضع اینجا چه میکنی؟

 دختر از ترس حیوانات بیشه و جانش گفت:که اری پدرم ان بود و زاهد شهر ازخیر

 حاکم چنان...بیپناه مانده ام.

 پسرها با کمی فکر و مکس و دیدن دختر نیمه برهنه به او گفتند تو برو در منزل ما

 بخواب ما نیز می اییم.دختر ترسان از اینکه با این چهار پسر مست تا صبح چگونه

 بگذراند در کلبه به خواب رفت.

 صبح که بیدار شد بر زیرو برش چهار پوستین برای حفظ سرما هست و چهار پسر

 بیرون از کلبه از سرما مرده اند.

 دختر به شهر بازگشت و بر در دروازه شهر داد زد

از قضا روزی اگر حاکم این شهرشدم

 خون صد شیخ به یک مست فدا خواهم کرد

 وسط کعبه دو میخانه بنا خواهمکرد

که نگویند مستان ز خدا بی خبرند...